- تعیین کردن
- گماردن، گماشتن
معنی تعیین کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- تعیین کردن
- کسی را بکاری نصب کردن برگماشتن
- تعیین کردن
- Determine, Stipulate
- تعیین کردن
- определять , оговаривать
- تعیین کردن
- bestimmen, festlegen
- تعیین کردن
- визначати , обумовлювати
- تعیین کردن
- określać
- تعیین کردن
- 确定 , 规定
- تعیین کردن
- determinar, estipular
- تعیین کردن
- determinare, stabilire
- تعیین کردن
- determinar, estipular
- تعیین کردن
- déterminer, stipuler
- تعیین کردن
- bepalen
- تعیین کردن
- กำหนด , ระบุ
- تعیین کردن
- menentukan, menetapkan
- تعیین کردن
- عيّن , شرط
- تعیین کردن
- निर्धारित करना , शर्त रखना
- تعیین کردن
- לקבוע , להתנות
- تعیین کردن
- 決定する , 明記する
- تعیین کردن
- 결정하다 , 명시하다
- تعیین کردن
- belirlemek, şart koşmak
- تعیین کردن
- kutatua, kuainisha
- تعیین کردن
- নির্ধারণ করা , নির্দিষ্ট করা
- تعیین کردن
- تعین کرنا , شرط رکھنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زیور کردن زینت دادن زیور کردن
دگرگون شدن
باز گفتن، بازگوکردن
شتافتن
نکوداشتن، بنیک داشتن
برآورده کردن، برآوردن
برانگیختن تحریک کردن
آفرین گفتن، احسنت گوئی
تباهاندن ضایع کردن تباه ساختن، مهمل و بیکار کردن
احترام کردن بزرگ داشتن، سر را بعلامت احترام خم کردن خدمت کردن
معرفی کردن شناساندن، آگاهانیدن، حقیقت امری را بیان کردن، ستودن تمجید کردن